اسحاق رابین؛ رؤیای نیمهتمام یک "سرباز صلح"
Update: 2025-11-04
1
Description
سی سال پس از ترور اسحاق رابین در میدان پادشاهان دیروز و "رابین" امروز در تلآویو، هنوز سایه فقدان او بر اسرائیل سنگینی میکند؛ مردی که از دل جنگ برخاست، به صلح ایمان آورد، و بهایش را با جان خود پرداخت.سی سال از شب چهارم نوامبر ۱۹۹۵ میگذرد؛ شبی که دو گلوله در میدان پادشاهان تلآویو شلیک شد و پیش از آنکه پیکر نخستوزیری را در هم بشکند، امید نسلی از اسرائیلیها و فلسطینیها را هدف گرفت.
اسحاق رابین، سرباز پیری که در جنگهای بزرگ خاورمیانه آزموده شده بود، در واپسین لحظه زندگیاش از صحنهای پایین آمد که بر آن از ترجیح راه صلح بر مسیر جنگ سخن گفته بود. چند دقیقه بعد، ایگال عمیر، دانشجویی جوان، بنیادگرایی مذهبی، دو تیر به سوی او شلیک کرد؛ تیرهایی که پیش از رابین، قلب دموکراسی اسرائیل را شکافت.
جنگندهای که صلح را برگزید
رابین، که زمانی گفت «ما همگان اشکهایی یکسان را گریه میکنیم، به خصومتی مشابه نفرت میورزیم و برای آشتی دعا میکنیم. صلح مرز نمیشناسد»، از نسلی بود که اسرائیل را از دل آتش و آهن ساخت. این زاده اورشلیم در سال ۱۹۲۲ و پرورشیافته در جنبش چپ استقلالطلب یهودی، از جوانی در صفوف پالماخ، واحد نخبه شبهنظامیان یهودی، جنگیده بود.
او در ۱۹۶۷ به عنوان رئیس ستاد کل ارتش، رهبری جنگ ششروزه را بر عهده داشت و از فاتحان اورشلیم شرقی و کرانه باختری به شمار میرفت. اما همین مرد، سالها بعد، به این نتیجه رسید که پیروزی نظامی صلح نمیآورد. از جنگهای پیدرپی آموخته بود که امنیت حقیقی، نه از لوله تفنگ، که از اعتماد و گفتوگو زاده میشود.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
پس از خدمت به عنوان سفیر در واشنگتن و وزیر کار، در ۱۹۷۴ به نخستوزیری رسید؛ اولین نخستوزیر اسرائیلی که در خود این کشور به دنیا آمده بود. در دوران او بود که پایههای توافق با مصر گذاشته شد؛ توافقی که چند سال بعد به پیمان صلحی تاریخی میان دو کشور انجامید.
در دهه نود، در بازگشت دوبارهاش به قدرت، بار دیگر در برابر تقدیر ایستاد و عزم آن کرد که یکی از دشوارترین مسیرهای تاریخ اسرائیل را بپیماید؛ راه گفتوگو با فلسطینیان.
از اسلو تا ترور؛ صعود و سقوط یک رؤیا
تاریخ خاورمیانه بهندرت لحظاتی چنین شکننده و امیدبخش دیده است. در سال ۱۹۹۳، پس از مذاکرات محرمانه در نروژ، توافق اسلو به امضا رسید. برای نخستین بار فلسطینیها دولت اسرائیل را به رسمیت شناختند و اسرائیل "سازمان آزادیبخش فلسطین" را به عنوان نماینده فلسطینیان پذیرفت.
یک سال بعد، رابین، شیمون پرز و یاسر عرفات در اسلو نوبل صلح گرفتند، و تصویر دست دادن او با عرفات در فضای باز مقابل کاخ سفید، نمادی از امید و شهامت سیاسی شد. در همان سالها پیمان صلح با اردن نیز امضا شده بود و آیندهای درخشان در افق میدرخشید؛ آیندهای که قرار بود با خودگردانی فلسطینیان در غزه و کرانه باختری و مذاکرات نهایی، رؤیای تشکیل دو کشور مستقل را محقق کند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
اما همانگونه که موشه تسیمرمن، استاد بازنشسته تاریخ مدرن در دانشگاه عبری اورشلیم، در مقالهای برای هفتهنامه آلمانی "دی سایت" یادآور میشود، با کشته شدن رابین، نه فقط یک انسان، که روح روند صلح نیز از میان رفت. تسیمرمن تأکید میکند که هیچگاه، نه پیش از دهه نود و نه پس از آن، خاورمیانه تا این اندازه به صلح نزدیک نشده بود.
به باور او، رابین میدانست خطر در کمین است؛ حملات خونین گروههای افراطی همچون حماس و جهاد اسلامی در آن زمان، حمایت جامعه اسرائیلی از روند صلح اسلو را متزلزل کرده بود. او گاه حتی به ابزارهای سخت متوسل شد تا شاید آنچه را "فرصتی تاریخی برای صلح" میدانست، حفظ کند. با این همه، دشمن اصلی صلح از درون برخاست؛ از دل جامعهای که رابین در آن رشد کرده و برای موجودیتاش جنگیده بود.
ترور رابین شوک زلزلهواری بود که پایههای اسرائیل را لرزاند. رووین ریولین، رئیس جمهوری اسرائیل در دهههای بعد، آن را "حملهای به دموکراسی" در این کشور خواند.
قاتل پیش از اقداماش برای توجیه مذهبی قتل، به خاخامی از جنبش شهرکسازی رجوع کرده بود. از نگاه او رابین خائن بود، زیرا خاک مقدس را در برابر وعده صلح تسلیم میکرد. اما همانگونه که یوسی بیلین، همراه دیرین رابین و از طراحان اصلی توافق اسلو، میگوید: «او نمیخواست برای صلح بمیرد، اما حس میکرد که شاید مرگ بهایی باشد که باید برای تغییر سرنوشت کشورش به سوی آیندهای بهتر بپردازد.»
میراث اسحاق در میدان رابین
امروز سهشنبه ۴ نوامبر (۱۳ آبان) در مراسم بزرگداشت سیسالگی ترور رابین، بیش از صد هزار نفر در تلآویو گرد آمدند؛ برای همان کسی که ملک حسین اردن "سرباز صلح" خوانده و حسنی مبارک مصر "قهرمان شهید صلح" نامیده بود. بر همان میدانی که نام او را بر خود دارد، از نسلی سخن گفته شد که هنوز رؤیای رابین را در سر دارد.
اما غیبت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر کنونی، که آن زمان از مخالفان سرسخت سیاستهای صلح رابین بود، خود نشانهای از گسست عمیق جامعه اسرائیل است. یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون، در همین مراسم دولت کنونی را متهم کرد که «به نام یهودیت خشونت را توجیه میکند».
در میان حاضران، زنی با چشمانی اشکبار از شوهرش یاد میکرد که به عنوان پلیس رابین را پس از شلیک گلولهها به بیمارستان رسانده بود. او گفت: «همه چیز همانطور مانده است؛ جامعه قطبی شده و خشونت ادامه دارد. اما اگر امید به تغییر را از دست بدهیم، دیگر چیزی برای زیستن نداریم.»
در ازدحام جمعیت پلاکاردهایی دیده میشد با شعار «فراموش نمیکنیم، نمیبخشیم.» یکی از شرکتکنندگان میگفت: «رابین در مسیر صلح کشته شد، اما قاتلاش در مسیر نفرتی گام برداشت که هنوز ادامه دارد.» این جمله تلخترین تفسیر سه دهه گذشته است؛ نفرتی که آن شب شعله گرفت، به شکلی دیگر ادامه یافت.
دولتهای راستگرا از آن پس پیوسته بر شهرکسازی افزودند و رؤیای دولت فلسطینی را رسماً "مرده" اعلام کردند. همان فضای افراطی ایدئولوژیکی که ایگال عمیر از آن برخاست، امروز در سیاست رسمی اسرائیل صاحبنفوذ شده است.
گلوله مرگ و جسارت صلح
رابین خود در آخرین سخنرانیاش از "فرصت بزرگ صلح" سخن گفت، اما این فرصت با مرگ او از میان رفت. او به عنوان کهنهسرباز گروه ضربت میدانست که امنیت تنها با قدرت نظامی پایدار نمیماند. به همین خاطر گفت: «من ۲۷ سال سرباز بودم. تا زمانی که هیچ امیدی به صلح نبود، جنگیدم. اکنون باور دارم که فرصتی برای صلح وجود دارد؛ فرصتی بزرگ.»
به گفته بیلین: «رابین نه فعال صلح بود و نه رمانتیک؛ او خود را "آقای امنیت" مینامید و میگفت صلح و امنیت دو چهره یک حقیقتاند.» شاید همین درک واقعگرایانه بود که او را از سیاستمداران امروز متمایز میکرد؛ جسارت در مخالفت با جنگ، بیهراس از مواجه شدن با اتهام ضعف!
سی سال پس از آن شب، هنوز بسیاری از اسرائیلیها احساس میکنند که با مرگ رابین چیزی در صحنه ملیشان، همچون باور به امکان گفتوگو، به اخلاق در سیاست، به آیندهای مشترک میان دو ملت، کشته شده است.
از نظر تسیمرمن نیز ترور رابین رؤیای صلح را در اسرائیل به محاکمه کشید. اما به گفته این استاد تاریخ، تا زمانی که آن رؤیا در حافظه جمعی زنده است، هنوز امکانی برای بازسازی وجود دارد. شاید یاد رابین، در میان موجهای خشم و ناامیدی امروز، آخرین نشانه آن امکان باشد. در جهانی که در آن، نفرت هنوز هواخواهان بسیاری دارد، نام و یاد اسحاق رابین تنها خاطرهای تاریخی نیست؛ هشداری است که میگوید، بیجسارت صلح، دموکراسی نیز در تیررس مرگ خواهد بود.

اسحاق رابین، سرباز پیری که در جنگهای بزرگ خاورمیانه آزموده شده بود، در واپسین لحظه زندگیاش از صحنهای پایین آمد که بر آن از ترجیح راه صلح بر مسیر جنگ سخن گفته بود. چند دقیقه بعد، ایگال عمیر، دانشجویی جوان، بنیادگرایی مذهبی، دو تیر به سوی او شلیک کرد؛ تیرهایی که پیش از رابین، قلب دموکراسی اسرائیل را شکافت.
جنگندهای که صلح را برگزید
رابین، که زمانی گفت «ما همگان اشکهایی یکسان را گریه میکنیم، به خصومتی مشابه نفرت میورزیم و برای آشتی دعا میکنیم. صلح مرز نمیشناسد»، از نسلی بود که اسرائیل را از دل آتش و آهن ساخت. این زاده اورشلیم در سال ۱۹۲۲ و پرورشیافته در جنبش چپ استقلالطلب یهودی، از جوانی در صفوف پالماخ، واحد نخبه شبهنظامیان یهودی، جنگیده بود.
او در ۱۹۶۷ به عنوان رئیس ستاد کل ارتش، رهبری جنگ ششروزه را بر عهده داشت و از فاتحان اورشلیم شرقی و کرانه باختری به شمار میرفت. اما همین مرد، سالها بعد، به این نتیجه رسید که پیروزی نظامی صلح نمیآورد. از جنگهای پیدرپی آموخته بود که امنیت حقیقی، نه از لوله تفنگ، که از اعتماد و گفتوگو زاده میشود.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
پس از خدمت به عنوان سفیر در واشنگتن و وزیر کار، در ۱۹۷۴ به نخستوزیری رسید؛ اولین نخستوزیر اسرائیلی که در خود این کشور به دنیا آمده بود. در دوران او بود که پایههای توافق با مصر گذاشته شد؛ توافقی که چند سال بعد به پیمان صلحی تاریخی میان دو کشور انجامید.
در دهه نود، در بازگشت دوبارهاش به قدرت، بار دیگر در برابر تقدیر ایستاد و عزم آن کرد که یکی از دشوارترین مسیرهای تاریخ اسرائیل را بپیماید؛ راه گفتوگو با فلسطینیان.
از اسلو تا ترور؛ صعود و سقوط یک رؤیا
تاریخ خاورمیانه بهندرت لحظاتی چنین شکننده و امیدبخش دیده است. در سال ۱۹۹۳، پس از مذاکرات محرمانه در نروژ، توافق اسلو به امضا رسید. برای نخستین بار فلسطینیها دولت اسرائیل را به رسمیت شناختند و اسرائیل "سازمان آزادیبخش فلسطین" را به عنوان نماینده فلسطینیان پذیرفت.
یک سال بعد، رابین، شیمون پرز و یاسر عرفات در اسلو نوبل صلح گرفتند، و تصویر دست دادن او با عرفات در فضای باز مقابل کاخ سفید، نمادی از امید و شهامت سیاسی شد. در همان سالها پیمان صلح با اردن نیز امضا شده بود و آیندهای درخشان در افق میدرخشید؛ آیندهای که قرار بود با خودگردانی فلسطینیان در غزه و کرانه باختری و مذاکرات نهایی، رؤیای تشکیل دو کشور مستقل را محقق کند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
اما همانگونه که موشه تسیمرمن، استاد بازنشسته تاریخ مدرن در دانشگاه عبری اورشلیم، در مقالهای برای هفتهنامه آلمانی "دی سایت" یادآور میشود، با کشته شدن رابین، نه فقط یک انسان، که روح روند صلح نیز از میان رفت. تسیمرمن تأکید میکند که هیچگاه، نه پیش از دهه نود و نه پس از آن، خاورمیانه تا این اندازه به صلح نزدیک نشده بود.
به باور او، رابین میدانست خطر در کمین است؛ حملات خونین گروههای افراطی همچون حماس و جهاد اسلامی در آن زمان، حمایت جامعه اسرائیلی از روند صلح اسلو را متزلزل کرده بود. او گاه حتی به ابزارهای سخت متوسل شد تا شاید آنچه را "فرصتی تاریخی برای صلح" میدانست، حفظ کند. با این همه، دشمن اصلی صلح از درون برخاست؛ از دل جامعهای که رابین در آن رشد کرده و برای موجودیتاش جنگیده بود.
ترور رابین شوک زلزلهواری بود که پایههای اسرائیل را لرزاند. رووین ریولین، رئیس جمهوری اسرائیل در دهههای بعد، آن را "حملهای به دموکراسی" در این کشور خواند.
قاتل پیش از اقداماش برای توجیه مذهبی قتل، به خاخامی از جنبش شهرکسازی رجوع کرده بود. از نگاه او رابین خائن بود، زیرا خاک مقدس را در برابر وعده صلح تسلیم میکرد. اما همانگونه که یوسی بیلین، همراه دیرین رابین و از طراحان اصلی توافق اسلو، میگوید: «او نمیخواست برای صلح بمیرد، اما حس میکرد که شاید مرگ بهایی باشد که باید برای تغییر سرنوشت کشورش به سوی آیندهای بهتر بپردازد.»
میراث اسحاق در میدان رابین
امروز سهشنبه ۴ نوامبر (۱۳ آبان) در مراسم بزرگداشت سیسالگی ترور رابین، بیش از صد هزار نفر در تلآویو گرد آمدند؛ برای همان کسی که ملک حسین اردن "سرباز صلح" خوانده و حسنی مبارک مصر "قهرمان شهید صلح" نامیده بود. بر همان میدانی که نام او را بر خود دارد، از نسلی سخن گفته شد که هنوز رؤیای رابین را در سر دارد.
اما غیبت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر کنونی، که آن زمان از مخالفان سرسخت سیاستهای صلح رابین بود، خود نشانهای از گسست عمیق جامعه اسرائیل است. یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون، در همین مراسم دولت کنونی را متهم کرد که «به نام یهودیت خشونت را توجیه میکند».
در میان حاضران، زنی با چشمانی اشکبار از شوهرش یاد میکرد که به عنوان پلیس رابین را پس از شلیک گلولهها به بیمارستان رسانده بود. او گفت: «همه چیز همانطور مانده است؛ جامعه قطبی شده و خشونت ادامه دارد. اما اگر امید به تغییر را از دست بدهیم، دیگر چیزی برای زیستن نداریم.»
در ازدحام جمعیت پلاکاردهایی دیده میشد با شعار «فراموش نمیکنیم، نمیبخشیم.» یکی از شرکتکنندگان میگفت: «رابین در مسیر صلح کشته شد، اما قاتلاش در مسیر نفرتی گام برداشت که هنوز ادامه دارد.» این جمله تلخترین تفسیر سه دهه گذشته است؛ نفرتی که آن شب شعله گرفت، به شکلی دیگر ادامه یافت.
دولتهای راستگرا از آن پس پیوسته بر شهرکسازی افزودند و رؤیای دولت فلسطینی را رسماً "مرده" اعلام کردند. همان فضای افراطی ایدئولوژیکی که ایگال عمیر از آن برخاست، امروز در سیاست رسمی اسرائیل صاحبنفوذ شده است.
گلوله مرگ و جسارت صلح
رابین خود در آخرین سخنرانیاش از "فرصت بزرگ صلح" سخن گفت، اما این فرصت با مرگ او از میان رفت. او به عنوان کهنهسرباز گروه ضربت میدانست که امنیت تنها با قدرت نظامی پایدار نمیماند. به همین خاطر گفت: «من ۲۷ سال سرباز بودم. تا زمانی که هیچ امیدی به صلح نبود، جنگیدم. اکنون باور دارم که فرصتی برای صلح وجود دارد؛ فرصتی بزرگ.»
به گفته بیلین: «رابین نه فعال صلح بود و نه رمانتیک؛ او خود را "آقای امنیت" مینامید و میگفت صلح و امنیت دو چهره یک حقیقتاند.» شاید همین درک واقعگرایانه بود که او را از سیاستمداران امروز متمایز میکرد؛ جسارت در مخالفت با جنگ، بیهراس از مواجه شدن با اتهام ضعف!
سی سال پس از آن شب، هنوز بسیاری از اسرائیلیها احساس میکنند که با مرگ رابین چیزی در صحنه ملیشان، همچون باور به امکان گفتوگو، به اخلاق در سیاست، به آیندهای مشترک میان دو ملت، کشته شده است.
از نظر تسیمرمن نیز ترور رابین رؤیای صلح را در اسرائیل به محاکمه کشید. اما به گفته این استاد تاریخ، تا زمانی که آن رؤیا در حافظه جمعی زنده است، هنوز امکانی برای بازسازی وجود دارد. شاید یاد رابین، در میان موجهای خشم و ناامیدی امروز، آخرین نشانه آن امکان باشد. در جهانی که در آن، نفرت هنوز هواخواهان بسیاری دارد، نام و یاد اسحاق رابین تنها خاطرهای تاریخی نیست؛ هشداری است که میگوید، بیجسارت صلح، دموکراسی نیز در تیررس مرگ خواهد بود.
Comments
In Channel




